چگونه با هدف سئو، متن هایی بنویسیم که بیشتر خوانده شود؟
اگر برای وبلاگ نویسی یا فرایند بازاریابی تمایل به تهیه متن هایی که مخاطبان تا خط ِآخر آن ها را با اشتیاق و علاقه مطالعه کنند، دارید؛ احتمالاً این مطلبمی تواند راهنمای کامل و جامعی برای شما جهت دستیابی به این مقصود باشد.
Joe Sugarman شخصی است که به تهیه و تنظیم متن هایی قدرتمند و جذاب شهرت داشت. درواقع او، اعتیادآورترین و سودآورترین مقالاتی که تاکنون نوشته شده اند را ایجاد و منتشر کرده است.
Joe Sugarman (جو شوگرمن)
در سال 1986، Joe Sugarman، یک آگهی برای عینک های آفتابی مارک BluBlocker نوشت. این تبلیغ، این برند را به یک نام تجاری ریشه دار و اصیل تبدیل کرد و جو را به یک مرد ثروتمند!
وی این تبلیغ را از طریق شیوه ی سنتی "ارسال ایمیل" منتشر کرد. نتایج این آگهی ِتبلیغاتی شگفت آور بود! در عرض یک روز تمام عینک های آفتابی فروخته شدند.
وی این کار را برای محصولات دیگر از جمله برای اسپیکرها، ماشین حساب ها و ... بارها و بارها تکرار کرد.
دلیل موفقیت چشمگیر این آگهی های تبلیغاتی یک چیز بود:
" اینکه مقالات جو شوگرمن می توانست خواننده را تا خط آخر کنجکاو و مشتاق نگه دارد. "
جو می دانست که احتمال صرف هزینه و خرید از سوی کسانی که تا خط آخر مقاله ای را مطالعه می کنند، بسیار بیشتر از کسانی است که تنها به مطالعه ی چند جمله ی ابتدایی یک متن اکتفا می کنند. (جمله ی قبل را چندین بار بخوانید تا به قدرت و اهمیت محتوا در بازاریابی پی ببرید!) بنابراین او از هر تاکتیکی برای جذب و خفظ خوانندگان استفاده می کرد.
جو شوگرمن چگونه می توانست مقالاتی این چنین قدرتمند بنویسد؟
جو، در سال های پایانی دوره ی کاری اش اسرار مقاله نویسی موفقش را در سمینار های بسیار گرانی که برگزار می کرد، افشا نمود.
در ادامه می خواهم این اسرار و اندرزهای گران قیمت را در اختیار شما قرار دهیم:
1- " تنها هدف ِنخستین جمله در یک آگهی، این است که خواننده را وادار به خواندن جمله ی دوم کند! "
خواننده ای که با متن ارتباط برقرار کرده باشد مانند قطاری است که به سختی می توان آن را متوقف ساخت. تعامل و ارتباط ساده با متن، خواننده را تا خط آخرِ مقاله، به میز مطالعه اش میخ می کند!
لازمه ی ایجاد تعامل، وجود یک محرک است. مقاله باید در ابتدا یک فشار محکم و محرک قوی به مخاطب وارد کند تا وی مشتاقانه مطالعه ی مقاله را ادامه دهد.
پس همه چیز بستگی به جمله ی اول دارد!
اگر نتوانید نخستین جمله ی محتوایتان را به نحوی جذاب و انگیزه دهنده کنید، باید همه چیز را از دست رفته بپندارید!
چگونه می توان اولین جمله ی متن را تأثیر گذارتر کرد؟
لزومی ندارد که اولین جمله ی مقاله، ایده ی تمام متن تان را آشکار سازد، بلکه تنها هدف اولین جمله این است که نظر خوانندگان را به خود جلب کند.
برای رسیدن به این هدف، اولین جمله باید:
- واضح باشد. جو شوگرمن می گوید:
" اگر شما نگاهی به تبلیغات من بیاندازید متوجه خواهید شد که اولین جمله ی آن ها بسیار کوتاه هستند؛ بیشتر اوقات آن ها حتی یک جمله ی کامل نیستند! شما در آن ها کلمات سنگین چند بخشی، یا کلمات غیر متعارف و ادبی یا رسمی یا ... نمی بینید. اولین جمله را شیرین، ساده و کوتاه نگه دارید."
- حالت محاوره ای و نیز گفت و گویی داشته باشد. دیالوگ ها باعث درگیر شدن و جذب شدن خوانندگان می شوند.
- مبهم، سوال برانگیز یا شوکه کننده باشد:
اگر اولین جمله ی مقاله کنجکاوی مخاطب را برانگیزد و برای او سوال و ابهامی ایجاد کند، به مطالعه ی مقاله تان ادامه خواهد داد.
2- "هر ارتباطی باید شخصی باشد، از نویسنده به مخاطب، صرف نظر از جمعیت هدف یا محیط !"
پیام این نقل قول جو شوگرمن این است که: حتی اگر شما در حال نوشتن مقاله ای برای یک جمعیت وسیع و گسترده باشید، می بایست تصور کنیدکه در حال مکالمه با یک و تنها یک شخص هستید.
چرا چیزی که برای انبوهی از مردم نوشته می شود باید مانند پیام شخصی ای که تنها برای یک نفر نوشته شده است، باشد؟
چون این ذات انسان است که تعامل با افراد را دوست دارد.
اگر در جمله ی خود از افعال جمع استفاده کنید خواننده حس می کند که جزئی از یک کل است و این مسئله در وی حس خاص بودن و (مهم تر از آن) حس تعامل داشتن با خالق متن را ایجاد نمی کند.
برای دستیابی به این سطح، در مقاله:
- از پس زمینه ی سفید رنگ استفاده کنید چراکه نظر خواننده را متمرکز و جلب می کند.
یا به طور کلی بهتر است بگوییم که بین رنگ نوشته ها و پس زمینه باید تضاد رنگی وجود داشته باشد.
- همچنین زمانی که در حال نوشتن متن خود هستید، مخاطبتان را یک جمعیت تصور نکنید بلکه یک شخص از مجموعه افراد مخاطبان را در نظر بگیرید.
برای این فرد یک سن، نام و حتی شغل تجسم کنید. حال متن خود را برای این شخص بنویسید.
3- کاری کنید که خوانندگان با خواندن جملات واقع بینانه و دقیقی که نوشته اید، با خود بگویند: "بله! دقیقاً!!! "
«"در زمان نوجوانی ام کارم این بود که مجلات را به ساکنین خانه ها بفروشم. اوایل کارم خیلی خوب نبود و نمی توانستم مجلات زیادی را بفروشم. اما پس از مدتی یک ترفند یاد گرفتم.
من تصمیم گرفتم که در ابتدا کاری کنم که خریداران با من موافقت کنند!
چگونه؟! به عنوان مثال زمانی که صاحب خانه درب منزلش را باز می کرد دیگر به جای اینکه با پرسیدن جمله ی: "سلام آیا روزنامه می خواهید؟" شروع کنم، به ترتیب زیر مکالمه را پیش می بردم:
من: "صبح شما بخیر. من ادی هستم. روز دلچسپی هست، نه؟! "
خریدار: " بله همین طور است، چه کمکی می توانم به شما کنم؟"
من: " البته! می خواستم بدانم که آیا شما تا به حال مجله خوانده اید؟ "
خریدار: "بله"
"آیا در خانه تان مجله ای دارید؟"
" بله، البته که دارم"
"آیا آن را شخصاً از فروشگاه خریداری کرده اید؟ "
" بله همین طور است "
" شرط می بندم که برای شما 6 دلار هزینه داشته است! "
"بله"
"خب اگر شما اینجا را امضا کنید من می توانم 12 شماره جمله را با قیمت کمتر از 20 دلار به شما بفروشم و از آن جا که ما این مجلات را در بسته های پلاستیکی پک شده تحویل می دهیم، می توانید حتی آن ها را در کنار ساحل دریا تحویل بگیرید!" و سپس لبخندی میزدم.
راستش درست است که بازهم بسیاری از افراد لبخند می زدند و می گفتند: "نه، خیلی ممنون پسرجان"
اما بسیاری از افراد هم بودند که خودکار خود را بر می داشتند و امضا می کردند. "»
این روش هماهنگی نامیده می شود.
این تکنیک ذهن مخاطب ِهدف را اصطلاحاً گرم می کند و در وی اشتیاق خرید کردن را ایجاد می کند. می توانید این کار را در صفحات خود انجام دهید و خوانندگانتان را تا آخرین خط متن، گرم و مشتاق نگه دارید.
چگونه بین مقاله تان و خوانندگان تان ایجاد هماهنگی کنید؟
مردم به چیزهایی که می توانند بفهمند علاقه نشان می دهند.
چیزی که می نویسید باید اطلاعاتی ارزشمند، دقیق، جالب، داستان مانند، راهنما گونه باشد و این اطلاعات باید به نحوی تدوین شوند که برای عموم مخاطبان به سادگی قابل فهم باشند.
هرچه مخاطب خود را بهتر بشناسید راحت تر می توانید تشخیص دهید که چه مطالبی می تواند برای او ارزشمند، مفید یا جالب باشد. (برای شناخت مخاطبتان می توانید از شبکه های اجتماعی و بررسی پروفایل های مخاطبان هدفتان بهره گیرید.)
خوب است در این جا به دو نقل قول بسیار جالب از شوگرمن اشاره کنیم:
" هیچ گاه یک محصول یا سرویس را نفروشید بلکه یک مفهوم را به فروش برسانید. "
" فروش یک راه حل برای مشکلات، بسیار راحت تر از فروش راه های پیشگیری از بروز مشکلات است! "
به کارگیری این دو اصل می تواند به ایجاد هماهنگی میان محتوا و کاربران کمک کند.
4) "با استفاده از این عامل، ذهن خواننده را در زندان محتوایتان اسیر کنید!"
جو در این رابطه می گوید:
" یکی از راه هایی که از طریق آن می توان انگیزه ی ادامه ی مطالعه را ایجاد کرد، تئوری " پاشیدن دانه های کنجکاوی!" است.
این تئوری به این صورت پیاده سازی می شود :
در انتهای هر پاراگراف می بایست جملاتی نوشت که خواننده را کنجکاو به کشف پیام پاراگراف بعد کند.
به عنوان مثال در پایان هر پاراگراف بسته به محتوای پاراگراف بعد می توانید جملاتی این چنینی بنویسید:
" اجازه دهید این مسئله را بیشتر توضیح بدهم. "
" اما بیشتر از آنچه گفتیم وجود دارد..."
" اما بحث به این جا ختم نمی شود. "
" این جا نقطه ی آغاز نمایان شدن قسمت خوب/اصلی/جالب ِتوجه ماجرا است..."
با نوشتن این چنین جملاتی در پایان هر پاراگراف، خواننده را مشتاق به کشف پیام پاراگراف بعد کنید و به همین ترتیب (اگر بتوانید در هر پاراگراف محتوای خوب و جذابی نیز ارائه دهید،) احتمالاً خواننده پاراگراف به پاراگراف تا انتهای متن شما را مطالعه خواهد کرد.
5- " ایده های ارائه شده در متن، باید بتوانند سوالات را پیش بینی کنند."
با وجود این که متن ها می توانند در دسترس تعداد بیشتری از افراد قرار گیرند، اما مانند مکالمات تلفنی یا رو در رو، نمی توانند سوالاتی که در لحظه برای مخاطب ایجاد می شوند را پاسخ دهند.
جو در این رابطه به نکته ی خوبی اشاره می کند:
" از آن جا که ما نویسندگان دسترسی مستقیم به خوانندگان مان نداریم، باید تبلیغات (متن ها) را به نحوی تدوین کنیم که دقیقاً همان پرسش هایی که خودمان مایل به ارائه ی پاسخ برای آن ها هستیم، در ذهن مخاطب ایجاد شوند. "
چگونه می توانید پیش بینی کنید که خوانندگانتان به چه چیزی فکر می کنند و چگونه می توانید افکار آن ها را هدایت کنید؟
روند این کار به دو مرحله تقسیم می شود:
- سرفصل های مقاله خود را بنویسید.
- بر اساس سرفصل، سوالات خوانندگان ایده آل تان (خوانندگانی که عنوان متن شما می تواند برای آن ها مهم باشد) را پیش بینی کنید و به آن ها پاسخ دهید.
به عنوان مثال همین مقاله ای که اکنون در حال مطالعه ی آن هستید را در نظر بگیرید:
سوال احتمالی 1: "این مقاله به نظر مفید می آید اما ایا واقعاً لازم است که من تمام آن را بخوانم؟ "
جوابی که شما باید آن را به نحوی در مقاله تان پوشش دهید: "از جهاتی و به دلایلی بله"
سوال احتمالی 2: "چرا؟"
جواب: "چون به شما یاد می دهد که مانند جو شوگرمن مقاله بنویسید. "
سوال: "جو، کی؟! "
جواب: "جو شوگرمن! یکی از بهترین نویسنده های متن های تبلیغاتی و مقالات"
سوال: " چه چیزی باعث شد که او تا این حد موفق باشد؟ "
جواب: " خب او در سال 1986 ... "
این سوال ها علاوه بر اینکه به شما کمک می کنند که ابهامات و سوالات احتمالی خوانندگان را حدس بزنید، به مشخص کردن خط مشی مقاله و نوشتار شما هم کمک می کنند.
6- "در روند ویرایش، باید تلاش کرد که پیام متن با حداقل تعداد کلمات منتقل شود"
Sugarman می نویسد:
"این اصل، یکی از ارزشمند ترین اسرار مقاله نویسی تأثیر گذار است، زیرا در فرآیند ویرایش است که می توانید آن قطعه نوشته ی خشک را به متنی هماهنگ و جالب برای خوانندگان تان تبدیل کنید "
حال چرا ما می گوییم تعداد کلمات متن تان را تا حد ممکن کاهش دهید؟
در متن ها کم به معنی بیشتر است!!!
اینگونه فکر کنید که هرچه متن شما کوتاه تر باشد، به تعداد دفعات بیشتری مطالعه خواهد شد، زیرا در این صورت خوانندگان از طول زیاد متن وحشت نخواهند کرد و هر فرد می تواند متن را تا پایان آن به سرعت بخواند.
چگونه می توانید متن خود را کوتاه نگه دارید؟
- با تلفیق جملات و اجتناب از تکرار فاعل
- با حذف کلمات غیر ضرور مانند بسیاری از قید ها که وجود یا عدم وجود اکثر آن ها تاثیری بر محتوای پیام ندارد.
حال تصور کنید که اگر متن شما روان، قابل فهم و کوتاه تر باشد تا چه اندازه سریع تر می تواند پیام و اطلاعات خود را منتقل کند. این مسئله هم به نفع خواننده ی متن است و هم به نفع نویسنده.
اینجا خط پایان است:
جو شوگرمن می گوید:
" خواننده ی متن نباید توان توقف مطالعه اش را داشته باشد. درست مانند زمانی که بر روی زمین سُری لیز می خورد و نمی تواند خود را نگه دارد باید تا پایان متن، بی وقفه به خواندنش با اشتیاق ادامه دهد."
حال که شما این مقاله را تا این جا خوانده اید، احتمالاً کاملاً متوجه شده اید که چگونه می توانید مقالاتی اعتیاد آور بنویسید!
تنها مسئله ای که باقی می ماند تلاش و تمرین زیاد است. موفق باشید.
محمدرضا شیخ الاسلامی
بسیار سایت مفید و جذابی بود
استفاده ی زیادی از متنتون کردم
ممنون
مائده
واقعا مجاب شدم تا اخر بخونم